فرجام

فرجام

با دورد فراوان بر روان پاک انسان هایی که برای اعتلای فرهنگ غنی حقوقی این مرز و بوم شبانه روز کوشیدن و جان شیرین خود را در راه عدالت خواهی و حق طلبی نثار مردم خویش نمودن.
فرجام

فرجام

با دورد فراوان بر روان پاک انسان هایی که برای اعتلای فرهنگ غنی حقوقی این مرز و بوم شبانه روز کوشیدن و جان شیرین خود را در راه عدالت خواهی و حق طلبی نثار مردم خویش نمودن.

دکتر (بانو) تاج زمان دانش

دکتر تاج زمان دانش

تاج زمان دانش در تبریز متولد شد. تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه «فرهنگ» انجام داد. 

دورۀ دبیرستان را در دبیرستان «پروین» به پایان برد و زبان انگلیسی آموخت. سپس در

 دانشسرای مقدماتی تحصیلات خود را دنبال کرد و زبان فرانسه را فراگرفت. تاج زمان پس

 از پایان دوره دانشسرا با سمت آموزگاری به خدمت وزارت فرهنگ درآمد. پس از ازدواج 

به دلیل مخالفت‏های شوهرش از ادامه تحصیل بازماند و عرصه را برخود تنگ یافت. از این رو،

 به ناچار از همسر خود جدا شد و به اتفاق خانواده به تهران آمد. در تهران پس از اخذ مدرک 

دیپلم، به دانشگاه تهران رفت و در رشتۀ حقوق به تحصیل پرداخت.

او از محضر استادانی چون سید حسن امامی، معظمی و سنگلجی بهره برد و موفق به اخذ

 درجه لیسانس از دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران شد. بانو تاج زمان

در ۱۳۳۶ هـ . ش برای ادامۀ تحصیل به اروپا رفت و در ۱۳۴۱ هـ . ش از دانشکده

 علوم جنایی «اکس» فرانسه موفق به اخذ درجه دکترای علوم جنایی شد. عنوان

پایان‏نامه بانو تاج زمان «صلاحیت قاضی اطفال» بود. استاد در ۱۳۴۴ هـ . ش نیز

 از دانشگاه نوشاتل سوئیس دکترای حقوق جزا گرفت. موضوع پایان‏نامه دکترای 

وی «طرز ترتبیت مجرمین در محیط آزاد در سوئیس، فرانسه و بلژیک» بود.

دکتر تاج زمان در همان سال با نوشتن مقاله‏ای در روزنامه «اطلاعات» مورخ ۲۹ شهریور

 ماه ۱۳۴۴هـ . ش تحت عنوان «راهی که به فرنگ منتهی می‏شود» وضع دانشجویان ایرانی مقیم اروپا را با نگرشی انتقادی مطرح کرد.

دکتر دانش پس از بازگشت به ایران در دی ماه ۱۳۴۴ هـ. ش.، برای ادامه کار در وزارت فرهنگ

 با مخالفت‏های مقامات ذی ربط روبه رو شد و به هر بهانه‏ای از انتقال وی به دانشگاه تهران

 جلوگیری بعمل آمد. از این رو به دنبال تخصص و علم خود به دانشگاه پلیس روآورد و 

در آنجا به تدریس پرداخت و بعدها در دورۀ تکمیلی دانشگاه پلیس تدریس حقوق جزا 

را برعهده گرفت. بازدید از زندان قصر و مشاهدۀ وضع نابهنجار زندان تأثیری سخت 

در روحیۀ وی گذاشت، لذا تصمیم گرفت تغییراتی در جهت بهبود اوضاع زندانیان کشور

 انجام دهد. او با ارائه راهکارهای جدید توانست بندهای زندان اطفال و نوجوانان را از

 بزرگسالان جدا سازد و با ایجاد کارگاه‏های مختلف مانند خیاطی، تراشکاری، جوراب‏بافی،

 کفاشی‏، نجاری و … ساعات بیکاری زندانیان را پرکند. در ساختار زندان زنان نیز تغییر 

و تحولاتی ایجاد کرد و پیشنهاد تربیت و استخدام پلیس زن را برای ادارۀ امور زندانیان به جای پلیس مرد داد.

تهیه و تدوین «آیین‏نامۀ جدید زندان‏ها» از دیگر اقدامات این بانوی فرهیخته و خستگی‏ ناپذیر بود

که در ۱۳۴۷ هـ . ش به اجرا درآمد. دکتر دانش سرانجام پس از مخالفت‏ها و کارشکنی‏های زیاد

در ۱۳۵۴هـ . ش به دانشگاه تهران منتقل شد و در ۱۳۸۱ هـ . ش به افتخار بازنشستگی نائل آمد.

وی در ۱۸ شهریور ماه ۱۳۸۸ هـ. ش. در تهران درگذشت. آثار متعددی از این استاد برجسته 

باقی مانده است که از آن جمله می‌توان به تألیف کتاب‌های «کیفرشناسی»، «دادرسی اطفال 

در حقوق تطبیقی»، «اصول علم زندان‏ها»، «کیفرشناسی وحقوق زندانیان و طرز اجرای مجازات‏ها 

و اقدامات تأمینی در ایران و فرانسه»، «اطفال و جوانان بزهکار»، «حقوق زندانیان و علم زندان‏ها 

در ایران و فرانسه»، «دادرسی اطفال و جوانان بزهکار در حقوق تطبیقی»، «مجرم کیست، 

جرم شناسی چیست؟»، «معتاد کیست، مواد مخدر چیست؟»، «طفل بزهکار کیست، روش 

اصلاح و تربیت او چیست؟» و انتشار مقالات متعدد در نشریه دانشکده حقوق اشاره کرد.

انجمن آثار و مفاخر فرهنگی به پاس سال‌ها خدمات علمی و فرهنگی وی، طی برگزاری مراسم

بزرگداشتی در ۲۸ تیرماه ۱۳۸۸ هـ . ش ایشان را به عنوان یکی از مفاخر ایران زمین معرفی کرد و 

لوح تقدیری به استاد اهدا نمود.

دکتر تاج زمان دانش، در کنگره‌ها و مجامع بین‌المللی در رشته حقوق جزا و جرم‌شناسی و 

علم زندان‌ها شرکت و سخنرانی‌های متعددی ایراد کرده‌ است. وی هم اکنون عضو مجمع بین‌المللی 

قضات جوانان، عضو مجمع بین‌المللی حقوق تطبیقی و عضو مجمع بین‌المللی حمایت از اطفال 

وابسته به سازمان ملل است.

«تهیه طرح نخستین آیین نامه علمی زندان‌ها در ایران» ۱۳۴۷ که هنوز اجرا می‌شود، «کیفرشناسی»،

 انتشارات موسسه مولف، چاپ اول ۱۳۵۱، «دادرسی اطفال در حقوق تطبیقی» (ایران، فرانسه، 

بلژیک، سوییس و شوروی سابق)، انتشارات موسسه مولف، چاپ اول ۱۳۵۲، «اصول علوم زندان‌ها» 

(طرز اجرای مجازات‌ها و اقدامات تامینی در ایران و سوئیس)، انتشارات مولف چاپ اول ۱۳۵۳،

 «کیفرشناسی و حقوق زندانیان طرز اجرای مجازات‌ها و اقدامات تامینی»، انتشارات مولف چاپ اول ۱۳۵۵، 

«اطفال و جوانان بزهکار»، انتشارات رسا چاپ سوم ۱۳۷۴، «حقوق زندانیان و علوم زندان‌ها در ایران و فرانسه»،

 انتشارات دانشگاه تهران چاپ سوم ۱۳۷۶، «دادرسی اطفال و جوانان بزهکار در حقوق تطبیقی» (ایران، فرانسه،

 ایتالیا، ژاپن و سوییس)، انتشارات میزان چاپ اول ۱۳۷۸، «مجرم کیست؟ جرم شناسی چیست؟» انتشارات

 کیهان چاپ نهم ۱۳۸۰، «معتاد کیست؟ مواد مخدر چیست؟» انتشارات کیهان چاپ اول ۱۳۷۹ از جمله 

آثار دکتر دانش به شمار می‌رود.

سید هاشم وکیل( اولین ریس کانون وکلای دادگستری مرکز)


سید هاشم وکیل

در محل ورودی ساختمان کانون وکلای دادگستری مرکز ، مجسمه مردی نصب گردیده است که در جامعه وکالت همواره از 

جایگاه و منزلت بالایی برخوردار بوده است، اما کمتر شرح حال او در دسترس می باشد ، نوشتار ذیل ادای دینی است نسبت 

به آن مرد بزرگ .آقای سید هاشم وکیل ، فرزند سید علینقی ، در سال ۱۲۶۵ ( ش) در خانواده ای فاضل و متقی در شهر 

سامره به دنیا آمد. از کودکی به فراگیری علوم دینی ، قرآن ، فقه و اصول ، احکام وروایات ، منطق، بیان ، ادبیات فارسی

 و عرب پرداخت و دراین علوم به آگاهی کامل رسید. در سال ۱۲۸۹ ( ش) مقررات اصول تشکیلات و محاکمات عدلیه به 

تصویب رسید و او در بیست و چهار سالگی شروع به وکالت در دعاوی کرد و این امر تا سال ۱۲۹۴ ( ش) ادامه داشت. 

در زمان وزارت نصرت الدوله فیروز در عدلیه ، یک سال و اندی به ریاست دادگاه بدایت و ریاست محاکم ابتدایی در

شهرهای رشت و تهران مشغول بود. در سال ۶-۱۲۹۵ ( ش) مجدداً به وکالت روی آورد. ۶۰ سال در شغل قضاوت 


و وکالت دادگستری در احقاق حق مردم جد و جهد کرد. تحولات وکالت دادگستری در ایران و مرحله استقلال کانون وکلا 

پس از آن ، همه جا با نام سید هاشم وکیل همراه بوده است و می توان گفت وکالت عدلیه بصورت فعلی را در ایران سید هاشم وکیل پایه گذاری کرد .

وی یکی از اعضای موسس کانون وکلای دادگستری ایران و از قدیمی ترین وکلای عدلیه بود و تحولات چشمگیری در کار 

وکالت دادگستری و استقلال کانون وکلا به وجود آورد. کارت وکالت وی پس از دوازده سال وکالت، به دستخط و امضای

 سید مصطفی عدل ( منصورالسلطنه ) در سال ۱۳۰۰ ( ش) به وی اعطا شد . او نخستین کسی است که فروش پوشه های ۳۰ ریالی 

پرونده های دعاوی را پایه گذاری کرد و از این راه کمک مالی قابل توجهی به کانون وکلا کرد . به نقل از روزنامه خاک و خون

شماره ۵۱۲ مورخه ۱/۴/۱۳۴۸( ش) نام سید هاشم وکیل با نام دادگستری و مفهوم اجرای قانون آمیخته بود . وی سالها ریاست

کانون وکلا را بر عهده داشت . از سال ۱۳۲۲ تا ۱۳۳۰ ( ش) نایب رئیس و از ۱۳۳۰ تا ۱۳۴۵ ( ش ) رئیس کانون وکلا بود . 

او همچنین عضو کمیسیون مطالعه قوانین و ریاست مجله کانون وکلا را به عهده داشت . آقا سید هاشم وکیل ،‌کار وکالت را

از سال ۱۲۹۸ آغاز کرده بود ، اما بطور رسمی ( در دادگستری نوین ) از بیست و دوم مردادماه ۱۳۰۷ ( ش) به عنوان 

وکیل پایه یک ، مشغول به وکالت شد .وی مدتی نیز وکیل مجلس شورای ملی بود .

آقای سید هاشم وکیل ، پس از ۸۴ سال عمر پرتلاش ، در روز جمعه سی و یکم خردادماه ۱۳۴۸ ( ش) به علت سکته قلبی 

در تهران بدورود حیات گفت .

چون دستیابی به نوشته ای که به قلم آقای سید هاشم وکیل باشد ممکن نگردید با تحقیق دراولین شماره های مجله کانون

خصوصا شماره ۳۷ سخنرانی آقای سید هاشم وکیل را که دارای نکات جالبیست و در اولین جشن استقلال کانون بیان 

فرموده اند به نقل ازان مجله ذیلا اعلام می گردد :

آقای سید هاشم وکیل بعد از آقای اخوی وزیر محترم دادگستری و دکتر عمید رئیس محترم دانشکده حقوق و استاد دانشگاه ، 

سومین سخنران اولین جشن استقلال کانون بود که ایشان به عنوان تاریخچه کانون و کارهای گذشته بیانات ذیل را نمودند :

« از آقایان محترم که دعوت کانون را قبول و ما را سرافراز فرموده اند تشکر می کنم » بطوریکه در دعوتنامه به عرض آقایان رسیده

 است این جشن به مناسبت پایان اولین سال استقلال کانون برپا شده و لزوماً گزارش مختصری از دخالت وکلا در امور دادگستری و

 تشکیلاتشان تا تاریخ انتخاب هیات مدیره جدید که مستقلاً از طرف آقایان وکلا انتخاب شده اند و عللی که موجب استقلال کانون شد

 به عرض آقایان محترم می رسد :

وکلا علاوه بر اشتغال به شغل وکالت بدواً به شورائی که در وزارت دادگستری برای بحث در مسائل قانونی تشکیل می شد دعوت می شدند .

در سال ۱۳۰۰ شمسی مجمع وکلا تشکیل و هیات مدیره آن از طرف وکلا تعیین و مرحوم داور از جمله اعضاء آن مجمع بود .

بعد از چندی مجمع مزبور تعطیل و در زمان وزارت مرحوم داور عده ای از وکلاء در وضع و اصلاح قوانین و بعضی مسائل دیگر طرف شور 

بودند و تشکیلاتی هم پیدا کردند که بدواً به عنوان کمیسیون معاضدت قضائی عده ای برای این کار دعوت شدند که به تقاضای مستمندان 

رسیدگی کرده و برای آنان در امور مدنی وکیل مجانی تعیین می کردند که هم اکنون نیز کانون وکلا به این مهم می پردازد .

بعدا کانون وکلاء بموجب آئین نامه وزارتی تشکیل و بخواهش وکلا ریاست آنرا خود مرحوم داور تقبل کرد . پس از مرحوم داور

 مجموعه ای از قوانین و مقررات راجع به وکالت تدوین و به وزارت دادگستری پیشنهاد شد که آنرا به عنوان لایحه قانون وکالت

 به مجلس بدهند و از جمله مقررات آن تشکیل کانون وکلاء به انتخاب وکلاء بود . قانون مزبور به تصویب رسید ولی مقرر شده بود 

عده ای را وکلا انتخاب نمایند و وزیر دادگستری از بین منتخبین هیات مدیره را انتخاب نمود . این قانون پس از دو نوبت اجرای

 آزمایشی متوقف و سپس تغییر نمود و انتخاب هیات مدیره بقرعه تعیین گردید . لیکن بعد به موجب آئین نامه مستقیماً از طرف وزیر 

تعیین می گردید و به تقاضای هیات مدیره مدت انتخاب هیات مدیره دو سال تعیین و راس دو سال تجدید می شد . بعدهاوزیر دادگستری 

موافقت کرد که دو برابر عده لازمه از طرف وکلاء انتخاب و ایشان از بین منتخبین هیات مدیره را تعیین نمایند و در تمام مدت جز در

 مجمع اول ریاست کانون با وزیر دادگستری بود و هیات رئیسه و روسا و اعضای شعب را هم وزیر تعیین می نمود.

پس از جنگ بین المللی اخیر مجامعی در امور مختلفه از ملل تشکیل شد از جمله کانون بین المللی وکلا بود که از وکلا و قضات 

ممالک مختلفه تشکیل و کانون وکلا عضویت کانون مزبور را قبول و نمایندگانی در چند نوبت به مجمع مزبور که در نیویورک ، 

لاهه، لندن و مادرید منعقد شده بود فرستاد، نمایندگان مزبور آقایان سرشار و شهید زاده و دکتر پرویز کاظمی و مهدی ملکی بودند 

که به هزینه خود بدون اینکه دیناری کانون بابت مخارج پرداخته شود در مجامع خارج شرکت کردند و نائب رئیس کانون تهران 

نیزبه نیابت ریاست کانون بین المللی انتخاب و آقای ژرژ موریس از وکلا واشنگتن که سمت ریاست کانون بین المللی را داشت

 برای آشنایی با وکلا به تهران آمد . در این ملاقاتها از وضع وکلا واداره امور ایشان در ایران تحقیق می شد و پاسخ صریحی 

داده نمی شد اما با کنجکاوی از وضعیت وکلا مطلع شدند و اظهار داشتند معلوم می شود شما رشید نیستید و عدم رشد وکلا

 را دلیل عدم رشد موکلین هم می دانستند .

اساساً استقلال قوه قضاییه را بدون آزادی و استقلال وکلا و اداره امور ایشان بی حاصل می دانستند چنانچه در اصل ۱۰ و ۱۱ اعلامیه 

جهانی حقوق بشر که در مقدمه منشور ملل متفق مورد تایید واقع و به تصویب مجلس شورای ملی رسیده به لزوم استقلال و بیطرفی

 دادگاه و تضمینات لازمه برای دفاع تعرض شده قضاوت عادلانه را مستلزم دفاع از طرف وکیل آزاد و مستقل دانسته است .

آخرین جلسه کانون بین المللی که نمایندگان ما شرکت کردند در مادرید بود و معلوم شد در آنجا هم با شایعاتی که نسبت به آن هست

 وکلا آزاد و مستقلند . این جریان حس ملیت اعضای کانون را تحریک کرده و بدون سرو صدا مشغول اقدام شدند رسیدگی به 

کمیسیونی از آقایان قضات عالی مقام ارجاع شد که بدواً جناب آقای وزیر محترم فعلی هم دخالت داشتند و پس از رسیدگی لزوم استقلال کانون

را تایید و مدت هیات مدیره برای اجراء مقررات یکسال تمدید و بر طبق آئین نامه انتخاب جدید به عمل آمد و قریب صدی هشتاد

 از آقایان وکلا که حق رای دادن داشتند در انتخاب شرکت کردند و کسانیکه شرکت نکردند بعضی بطور قطع و بعضی دیگر

 بظن قوی در مسافرت بوده یا گرفتاری مهمی داشته اند که مانع حضور برای دادن رای شده است .

اینکه عرض شد وکلائیکه حق رای دادن داشتند مقصود این است که در لایحه استقلال صرف اشتغال بوکالت را کافی برای حق 

رای دادن ندانسته بلکه شرایط دیگری هم مقرر شده که از جمله مدت اشتغال بوکالت و در بین رای دهندگان بعضی مریض بودند

 که با حال کسالت از قریب چند پله بالا آمده رای دادند و بطوری دقت و تامل در نوشتن رای می کردند که شاید در امور شخصی

 آن قدر دقت نکنند و از شرکت این عده در انتخاب و دقت در آن معلوم است که اهمیت این امر را از لحاظ مملکت درک کرده اند .

این ابراز علاقه بهترین مشوق و پاداش برای هیات مدیره است و آقایان رای دهندگان با رای خود عمل هیات مدیره را تایید کرده 

زیرا اکثر اعضای هیات مدیره مجدداً‌ با آراء زیاد انتخاب شدند که منتخب اول دارای متجاوزاز سه ربع مجموع آراء رای دهندگان 

و منتخب دوازدهم قریب به نصف مجموع آراء مزبور بود .

در جریان انتخاب بعضی از همکاران از حیث محرومیت از حق رای اعتراض کردند و همین قدر که متذکر شدند اعتراض خلاف 

مصلحت است متقاعد شدند وبا اینکه شرط مدت اشتغال بوکالت از طرف اشخاص دخیل در این امر از روی حسن نیت بوده معذلک 

امید است در آتیه توفیق رفع این محرومیت حاصل شود .

بنا به مراتب تصدیق می فرمایید که استقلال کانون امر صنفی نیست بلکه ملی است و برای وکلاء هم نه فقط نفع مادی ندارد 

بلکه ضرر هم دارد زیرا عده ای که در اداره کانون دخالت دارند مانند مامورین موظف با کمال علاقه مندی بدون دریافت حقوق

 و پاداش انجام وظیفه می نمایند و به واسطه صرف وقت در اینکار از تحصیل عایدی شخصی باز می مانند فایده آن برای دولت

 این است هزینه دفتر بازرسی و سازمان وکلاء و دادگاه انتظامی وکلاء صرفه جوئی شده و قسمتی از وقت وزیر و روسای 

وزارتخانه که صرف اداره امور وکلاء می شد آزاد شده و صرف امور دیگر وزارتخانه خواهد شد .

آقایانی هم که در اداره امور وکلاء دخالت دارند از ضرر این کار بی نصیب نیستند زیرا در سال جاری بعللی که محتاج بذکر نیست

 چند برابر سالهای قبل پروانه داده شده که موجب تقلیل عایدی ایشان شده است و تحمیلات دیگری هم به ایشان شده که بواسطه

 استقلال کانون تحمل کرده اند از جمله آنکه تمبر پروانه وکالت تا چهار برابر ترقی کرده و هزینه دادرسی دو برابر شده که موجب

 تقلیل کاراست و کارهای جنائی گیلان ومازندران به تهران رجوع شده که دفاع مجانی از متهمین آن بعهده وکلای تهران است .

اداره مجله کانون هم که کار مهم و مفید و پرزحمتی است به عهده آقای قوام الدین مجیدی است که غالباً وقت ایشان مصروف اینکار

 است سایر اعضای هیات مدیره و عده ای از آقایان خارج از هیات مدیره هم در امور راجعه به آن و نوشتن مقالات کمک می کنند . 

و مجله مزبور در داخل و خارج مورد توجه شده و از خارج هم تقاضای اشتراک آنرا می نمایند .

وکلاء علاوه بر دفاع از اتهامات جزائی که اغلب تعیین آنها از طرف دادگاه و مجانی است کارهای حقوقی اشخاص بی بضاعت 

را هم که از طرف کانون رجوع می شود انجام می دهند و اگر عرض کنم هیچکس بقدر وکیل ساعی در معاضدت با مردم نسبت

 به امور مربوطه به شغل خود نیست اغراق عرض نشده در صورتیکه در سایر امورخیریه اغلب متصدیان امور حقوق دریافت می کنند

 ولی وکلاء وکالت اشخاص بی بضاعت را مجاناً انجام می دهند .

در خاتمه از توجه آقایان محترم که در رسیدگی بدلایل استقلال کانون و تنظیم لایحه آن دخالت و همچنین از آقایان محترمیکه آنرا تایید 

فرموده اند سپاسگزاری می کنم.»

زندگینامه دکتر جمشید ممتاز(استاد دانشکده حقوق دانشگاه پاریس)


زندگینامه دکتر جمشید ممتاز  

دکتر جمشید ممتاز در سال ۱۳۲۱ زمانی‌که پدرش کنسول ایران در ازمیر بود، 

در این شهر متولد شد و پس از چند سال به علت آنکه پدرش کاردار سفارت ایران 

در قاهره شد به آن کشور رفته و زبان عربی را در آنجا آموخت.

سوابق تحصیلی و علمی: 

- اخذ دیپلم علوم طبیعى از دبیرستان پرووان پاریس، ۱۳۴۰ (۱۹۶۱) .

- اخذ مدرک لیسانس حقوق سیاسى و عمومى از دانشکده

 حقوق و اقتصاد دانشگاه پاریس، ۱۳۴۴ (۱۹۶۵) .


- اخذ مدرک لیسانس علوم سیاسى از مدرسه مطالعات

 سیاسى دانشگاه پاریس، ۱۳۴۷ (۱۹۶۸) .


- اخذ مدرک فوق لیسانس (دیپلم) حقوق عمومى از دانشکده

حقوق دانشگاه پاریس ۲ ، ۱۹۶۸ .


- اخذ مدرک دکتراى حقوق بین الملل و حقوق عمومى از دانشگاه پاریس ۲ ، ۱۹۷۱ .

- عضو هیأت علمى دانشکده حقوق دانشگاه پاریس ۱۰ ، ۷۴-۱۹۶۸ .

- استادیار دانشکده حقوق دانشگاه تهران از سال ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۴ .

- دانشیار دانشگاه تهران در سالهاى ۵۹ - ۱۳۵۴ و از سال ۱۳۶۲ تا سال ۱۳۶۵ .

- استاد دانشگاه تهران از سال ۱۳۶۵ تا کنون.

- عضو هیأت علمى دانشکده روابط بین الملل وزارت خارجه درسالهاى ۸۰ - ۱۳۷۰ .

- مدیر گروه حقوق بشر دانشکده حقوق دانشگاه تهران از سال ۱۳۸۳ .

- عضو مؤسس و رئیس انجمن مطالعات حقوق بین الملل از سال ۱۳۸۱ تاکنون.

- عضو انستیتو حقوق بشر سان رمو.

- عضو انجمن حقوق بین الملل.

- عضو انجمن فرانسوى حقوق بین الملل.

- عضو شوراى آکادمى حقوق بین الملل لاهه.

- مشاور حقوق ى کمیته بین الملل صلیب سرخ.

- عضو هیأت تحریریه سالنامه حقوق بشر دوستانه بین المللى در هلند.

- دریافت نشان درجه ۲ علمى دانش از رئیس جمهور ایران، ۱۳۸۳ .

   

آثار و تالیفات:

- تألیف ۶۰ مقاله به زبان هاى مختلف در زمینه حقوق بشر، حقوق بشر دوستانه،

 حقوق دریاها، حقوق محیط زیست، حقوق جنگ و تروریسم بین المللى در نشریات معتبر بین المللى.


- تألیف کتاب حقوق دریاها، انجام طرح تحقیقاتى حقوق بین المللى 

جنگ ایران و عراق و موضع سازمان ملل، انجام طرح تحقیقى تعلیق 

مخاصمه ونظارت بر انجام طرح تقویت همکارى هاى بین المللى در زمینه حقوق بشر.

از اساتید برجسته دانشکده حقوق و علوم سیاسى دانشگاه تهران است که

در سال ۱۳۸۳ مدیر گروه حقوق بشر دانشکده مذکور شده، نشان

درجه۲ علمى ایران را در همان سال از رئیس جمهور ایران دریافت کرده

 و از اردیبهشت ماه سال جارى به عنوان رئیس کمیسیون حقوق بین الملل 

سازمان ملل متحد انتخاب شده است.

جمشید ممتاز متولد ۱۳۲۱ ازمیر ترکیه است. پدرش که دانش آموخته 

مدرسه نظامى سن سیر فرانسه بوده به سیاست روى آورده بود 

و در زمان تولد جمشید به عنوان کنسول ایران در ازمیر مشغول خدمت 

بوده است. بعد از تغییر محل خدمت پدرش به مصر مى رود و

 سال اول تا سوم ابتدایى را در مدرسه فرانسوى قاهره به تحصیل مى پردازد.

در این سالها است که زبان عربى را هم فرا مى گیرد، زبانى که بعدها آن را از یاد مى برد. 

البته از خاطرات آنجا هم چیزهایى به یاد دارد.

فوتبال بازى کردن با بچه هاى قاهره اى و اینکه در ۹ سالگى زمانى که پدرش 

کاردار ایران در مصر بوده، دکتر مصدق را در سفارت ملاقات مى کند.

دکتر مصدق نخست وزیر ایران در سالهاى ۳۲ - ۱۳۳۰ در ۱۴ مهرماه ۱۳۳۰ تصمیم

 شخصاً و به همراه دکتر حسین فاطمى (معاون سیاسى نخست وزیر) ، 

حسین نواب (وزیر مختار ایران در هلند ) ، و جمعى از کمیسیون مختلط

 نفت مثل دکتر متین دفترى درجلسه شوراى امنیت سازمان ملل حضور یابد 

و در ماجراى شکایت انگلیس از دولت ایران در قضیه ملى شدن صنعت نفت 

ایران به دفاع از موضع ایران بپردازد. دکتر مصدق بعد از ۴۲ روز مذاکره 

با ترومن رئیس جمهور آمریکا و مک گى معاون وزیر خارجه آن کشور 

و حضور در جلسه سازمان ملل، آمریکا را ترک و پس از توقفى کوتاه 

در آمستردام وارد مصر مى شود و در واقع به دعوت نحاس پاشا 

نخست وزیر محبوب مصر براى سفر به آن کشور پاسخ مثبت مى دهد.

 نخست وزیر وقت ایران در زمان اقامتش میهمان خانواده جمشید ممتاز بوده

 و شبها به هتلى در قاهره مى رفته است.

جمشید ممتاز درباره آن ایام مى گوید:
«مردم قاهره به شدت از دکتر مصدق استقبال کردند و دور ساختمان 

سفارت ایران جمع شده بودند. اتفاقاً وقتى که دکتر مصدق به سفارت آمد 

من را بوسید. دانشگاه الازهر هم به ایشان دکتراى افتخارى اعطا کرد».

جمشید ممتاز کلاسهاى چهارم تا هشتم تحصیلاتش را در مدرسه فرانسوى هاى

 تهران ادامه مى دهد و چند سال پایانى تحصیلات دبیرستانش را در مدرسه شبانه

 روزى پرووان پاریس طى مى کند و در سال ۱۳۴۰ دیپلمه علوم طبیعى مى شود.

 سپس تحصیلات خودرا در همان کشور در رشته حقوق تا مقطع دکترا ادامه مى دهد.

تز دکتراى او«نظام حقوق ى بستر زیر دریاها» بوده است.
«تزم در مورد بهره بردارى از منابعى است مانند منگنز و کبالت که در بستر دریاها قرار دارد.

 آن زمان تصور مى شد که مى توان به سرعت از این منابع بهره بردارى کرد 

و عایدات فروش این منابع را براى اداى قروض کشورهاى جهان سومى در نظر گرفت».

استاد بانفوذ او - خانم باستید - که پدرش رئیس دیوان دائمى دادگسترى 

و شوهرش در چندین نوبت در فرانسه به مقام وزارت رسیده، کارى مى کند 

که شاگردش در زمان تحصیل در مقطع دکترا، به تدریس هم بپردازد.

در دانشکده حقوق پاریس ۱۰ استخدام مى شود و به مدت ۶

سال کار تدریس را دنبال مى کند. در سال ۱۳۵۳ به ایران باز مى گردد 

و استادیار دانشکده حقوق دانشگاه تهران مى شود، در سال ۱۳۵۴ ،

 دانشیار دانشکده شده و در سال ۱۳۶۵ به مرتبه استادى ارتقا مى یابد.

اگر چه دکتر ممتاز تز دکترایش را درباره نظام حقوق ى بستر زیر دریاها گذرانده است،

 اما کم کم به مقوله حقوق بشر و حقوق بشر دوستانه تعلق خاطر پیدا مى کند

 و به شکلى دفاع از این مقوله ها به دغدغه فکرى این استاد برجسته ایرانى مبدل مى شود.

در سال ۱۳۸۳ به عنوان مدیر گروه حقوق بشر دانشکده حقوق

 و علوم سیاسى دانشگاه تهران انتخاب شده وبه شکلى جدى تر به

 فعالیت دراین حوزه مى پردازد.

جمشید ممتاز در زمان تحصیل در دانشگاه در سال ۱۹۶۲ با خانمى

 دانشجو و فرانسوى آشنا مى شود و بالاخره این آشنایى به ازدواج هم منجر مى شود.

همسر دکتر ممتاز هم داراى مدرک دکتراى حقوق بین الملل از دانشگاه سوربن است 

و سالیان سال است که با همسر و سه فرزندش در ایران اقامت گزیده 

.به باور دکتر عراقى دیگر استاد برجسته دانشکده حقوق دانشگاه تهران، 

همسر دکتر ممتاز «زبان فارسى را به خوبى فرا گرفته واز هر ایرانى هم ایرانى تر شده».

دکتر ممتاز به عنوان ناظر اصلى در انجام طرح تقویت همکارى هاى بین المللى 

در زمینه حقوق بشر نیز تلاش ارزنده اى داشته است.

دراین طرح، چگونگى ترویج و حمایت از حقوق بشر از طریق همکارى هاى بین المللى

 آنچنانکه درمنشور سازمان ملل متحد آمده مورد بحث قرار گرفته است.

ممتاز علاوه بر تدریس در دانشگاه تهران، در دانشگاههاى پاریس ۱

و پاریس ۲ ، پاریس ۱۰ ، پاریس ۱۳ ، دانشگاه ژنو، دانشگاه کلمبیا، 

دانشگاه فلوریدا و دانشگاه العین امارت هم تدریس داشته است.

این استاد دانشگاه عضو هیأت نمایندگى جمهورى اسلامى ایران در مجمع عمومى

 سازمان ملل متحد از نشست چهل و چهارم تا پنجاه و نهم و عضو هیأت نمایندگى ایران

 در کمیسیون آماده سازى براى سازمان منع استفاده از سلاحهاى شیمیایى است


همچنین نماینده و سرپرست گروه مشاوران حقوق ى ایران در پرونده

 انهدام سکوهاى نفتى ایران(توسط آمریکا) در دیوان بین المللى دادگسترى

 در سالهاى ۲۰۰۳ - ۱۹۹۲ بوده است. از سال ۲۰۰۰ تاکنون عضو کمیسیون 

حقوق بین الملل سازمان ملل متحد است و در دوم ماه مه ۲۰۰۵ (اردیبهشت ۱۳۸۴ ) 

به عنوان رئیس این کمیسیون انتخاب شده است. قبل از دکتر احمد متین دفترى

 در سالهاى ۶۱ - ۱۹۵۷ به عضویت این کمیسیون درآمده بود.

انتخاب اعضاى این کمیسیون به این صورت است که مجمع عمومى 

سازمان ملل با توجه به صلاحیت فردى کسانى را که در زمینه حقوق بین الملل

 صاحب نظر باشند به عنوان عضو این کمیسیون بر مى گزینند.

تعداد اعضاى این کمیسیون به ۳۴ نفر حقوق دان مى رسد و از آنجا که 

رئیس کمیسیون باید در سال جارى از میان نمایندگان کشورهاى آسیایى انتخاب مى شد،

 اعضاى آن به گونه اى اجماعى از میان ۸ نفر نماینده از قاره آسیا، یک حقوق دان را به

 عنوان رئیس برگزینند. بالاخره ۳۳ نفر نسبت به ریاست ممتاز بر کمیسیون اتفاق 

نظر پیدا مى کنند و او رئیس کمیسیون مى شود. کمیسیونى که وظیفه اش

 تشویق توسعه تدریجى حقوق بین الملل و تدوین آنها است واجلاسیه هاى آن

 هم در مقر اروپایى سازمان ملل متحد در ژنو تشکیل مى گردد.

شاید تبحر ممتاز در عرصه حقوق بین الملل و قدرت نفوذ کم نظیر او در چنین 

انتخابى نقش اساسى داشته .

ممتاز علت گرایش پیدا کردن خود به مقوله حقوق بشر و حقوق بشر دوستانه

 را اینگونه بیان مى کند:«افزایش خشونت در جهان، درگیرى هاى مسلحانه،

 جنگ ، آوارگى، ظلمى که در حق غیرنظامیان وارد مى شود زمینه را براى فعالیت

 بیشتر در عرصه حقوق بشر باز مى کند و آدم احساس مى کند با فعالیت

 در این عرصه بیشتر مى تواند مثمر ثمر باشد».

وى حدود ۱۵ سال است که فقط در مقاطع فوق لیسانس و دکترا به تدریس

 در حوزه هاى حقوق بشر، حقوق مخاصمات و حقوق سازمانهاى بین المللى مشغول است.

«من دانشجویانم را خیلى دوست دارم وخیلى به آنها علاقه مندم. لطفى 

که دانشجویان ایرانى به من دارند در خارج از کشور وجود ندارد.

اینجا من بیشتر احساس آرامش مى کنم. من کشورم را دوست دارم 

و تا آنجا که بتوانم به کشورم خدمت مى کنم».

او اعتقاد دارد که یک استاد صرفاً نباید به فکر درآمد باشد. وى که در 

هیأت هاى نمایندگى دولت ایرانى به خارج از کشور مى رود و روزانه

حدود ۶۰ دلار دریافتى دارد، اقامت درخارج از کشور را که مى تواند

 منجر به کسب درآمد بیشترى براى او و خانواده اش باشد بر اقامت برماندن 

در زادگاهش ترجیح نمى دهد.

او بر این باور است که «من فکر مى کنم به اندازه کافى خانواده ام در رفاه هستند. 

اگر من مى خواستم در خارج از کشور زندگى کنم در زمان ناامنى ناشى از 

جنگ باید مى رفتم و یا مثلاً باید وکیل مى شدم تا درآمد زیادى کسب کنم».

و اضافه مى کند: «هدف من این است که تا زمانى بتوانم تحقیق بکنم و به 

مملکت ام خدمت کنم و بکوشم دانشجویانى را تربیت کنم که جایگزین ما شوند».

خانم دکتر نسرین مصفا استاد دانشکده حقوق وعلوم سیاسى دانشگاه تهران 

درباره استادش یعنى دکتر جمشید ممتاز مى گوید: «ایشان فقط استاد ما نیستند. 

ایشان محور شاگردان شان هستند. امیدوارم همیشه مثل آفتاب باشند. 

همانطور که به ما رسم زندگى کردن را یاد دادند، امیدوارم که ما به عنوان شاگردان

 دکتر ممتاز بتوانیم به این جامعه خدمت کنیم».

دکتر درودیان در مراسم بزرگداشت دکتر ممتاز در دانشگاه تهران بیان داشت

 که آقاى دکتر ممتاز از در بزرگ وارد دانشگاه شدند و دکتر عراقى این نوع صحبت کردن

 دکتر درودیان را اینگونه تأویل مى کندکه برخى اساتید دانشگاه تحمیلى بوده اند 

ولى در مورد دکتر ممتاز وضعیت فرق مى کرده و دانشگاه با توجه به سطح معلومات

 و علم ایشان وى را استخدام نموده است.

ممتاز اینگونه علایق خود اشاره مى کند:
«من خیلى سفر را دوست دارم، پیاده روى را هم خیلى دوست دارم 

ولى فرصت نمى کنم. از رانندگى هم بدم نمى آید. دوست دارم با ماشین بروم 

و مناطق مختلف ایران را ببینم که متأسفانه فرصت نمى کنم، با پسرم یک زمانى فوتبال بازى مى کردم».

در نهایت هم نقش روز افزون ایران در جامعه بین المللى را تمنا دارد.

مرحوم دکتر رضا نوربها


  • دکتر رضا نوربها حقوقدان، وکیل دادگستری و مدیر پیشین گروه حقوق جزا و جرم‌شناسی دانشگاه شهید بهشتی در سال 1340 وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد
     وی پس از اخذ مدرک لیسانس قضایی و فوق‌لیسانس روان‌شناسی تکمیلی در سال 1348 پس از طی دوره کارآموزی قضایی، به استخدام دادگستری در‌آمد.
    دکتر نوربها پس از کناره گیری از دادگستری، عازم فرانسه شد تا در دانشکده حقوق دانشگاه "مون پلیه" دوره فوق لیسانس D.E.A در رشته حقوق جزا و جرم شناسی را طی کند و سپس در دوره دکترای حقوق شرکت کرد و به طور همزمان دوره کار آموزی مرکز درمانی مجرمین پاریس را نیز طی کرد و با ارائه پایان‌نامه "کوشش در زمینه روان درمانی مجرمین و تحقیق در زمینه علل تحولات زندان‌ها از مراکز تنبیه به مراکز درمانی" موفق به دریافت دکترای حقوق جزا شد.
    وی پس از بازگشت به ایران، در کنار وکالت دادگستری، به عضویت هیات علمی دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی درآمد و به تدریس حقوق جزای عمومی، جرم شناسی و فلسفه حقوق جزا پرداخت. نوربها عضو کمیته برنامه‌ریزی دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی و عضو هیات علمی کمیته ارتقاء این دانشکده نیز بود و تالیفات فراوانی از جمله کتاب زمینه حقوق جزای عمومی که همچنان منبع درسی آزمون کارشناسی ارشد حقوق جزا و جرم‌شناسی است، در کارنامه علمی وی وجود دارد.

     نوربها از منتقدین قانون مجازات اسلامی در شکل فعلی‌اش بود. وی با اشاره به اینکه قانون باید با عدالت انطباق داشته باشد، در سال آخر عمر خویش درباره قانون مجازاتی که اکنون مبنای احکام قضات دادگستری است، چنین گفت: " کلیه ارفاقات قانونی اعم از تعویق، تعلیق، آزادی مشروط و عفو برای کیفرهای تعزیری و بازدارنده وجود دارد اما در حدود چنین نیست. به طور مثال فردی که به هر دلیلی شرب خمر کرده، نمی‌تواند از تعلیق، تعویق و... استفاده کند. اما فردی که بیت المال را غارت کرده به همه لطمه زده، امنیت اقتصادی را دچار تشویش کرده و از بین برده، می تواند از همه ارفاقات استفاده کند. خطر مفسدان اقتصادی به مراتب بیشتر از کسی است که از بد حادثه به خانه یی دستبرد زده است. "
    وی بر ضرورت ترویج فقه پویا برای رفع مشکلات فعلی قانون جزا در ایران تاکید داشت و در این‌باره می‌گفت: "اگر قانون دچار اشکال است و نمی‌شود آن را اجرا کرد، چرا آن را تصویب می‌کنیم؟ چرا که در خود لایحه { قانون مجازات } نیز آمده است که اگر کیفری موجب وهن اسلام شود، نباید اجرا شود. پس قبول داریم که بعضی کیفرها موجب وهن اسلام می شود. پس اشکال عمده این دیواری است که بین کیفرها ایجاد کرده ایم. در بخش کیفرهای بازدارنده و تعزیرات، نوآوری هایی وجود داشته اما در کیفرهای مربوط به حدود هیچ تغییری صورت نگرفته است که این تغییرات را باید با فقه پویا ایجاد کنیم. "
    نوربها در دوران تدریس خود در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی، شاگردان فراوانی پرورد. وی به عنوان یکی از مبرزترین اساتید حقوق جزا در ایران، در طول دوران فعالیت فکری خود، همواره سعی کرد که سخن استدلالی بگوید و هیجان و احساسات را جانشین اندیشه و منطق نسازد. وی علیرغم اینکه انتقادات فراوانی به قوانین جزایی کشور داشت، به گونه ای سخن نمی‌گفت که از سخنانش بوی عناد با ارزش‌های دینی و عرف رایج در جامعه اسلامی به مشام رسد
    از ویژگی‌های مهم دکتر نوربها این بود که توامان از تجربه قضاوت و وکالت برخوردار بود و آن گونه که همکاران و شاگردانش درباره وی می‌گویند، با رویکردی عملی و کاربردی به تدریس می‌پرداخت. نوربها مدرس فلسفه حقوق کیفری بود و این امر در واقع به این معنا بود که وی رویکردی میان‌رشته‌ای به حقوق کیفری داشت و به حقوق اساسی و حقوق بشر به عنوان حقوق مادر توجه می‌کرد.
    حقوق جزا در دانشکده‌های حقوق معمولاً از دو منظر مورد توجه است: 1- از منظر حقوقی - قضایی و تکنیک حقوق 2- از منظر دیگر نگاه فلسفی، جامعه‌شناختی و تاریخی . از منظر نخست رسالت اصلی حقوق کیفری تربیت تکنسین‌های حقوق است. از دیگر ویژگی های سبک تدریس و تالیف دکتر نوربها این بود که بین این دو رویکرد حقوق جزا پیوند برقرار کرده بود. مثلاً کتاب "زمینه‌ حقوق جزای عمومی"، که در دوره‌های کارشناسی ارشد و دکترا تدریس می‌شود، به خوبی نشان می دهد که دکتر نوربها به جنبه‌های فنی حقوق جزا و کتاب " زمینه‌ی جرم‌شناسی " نیز حاکی از آن است که وی به مسائل مبنایی جرم، بزه‌دیدگی، بزه‌کار و مجازات توجه داشت.
    استاد در تاریخ 23 بهمن 1389 دار فانی را برای همیشه وداع گفتند و جامعه حقوقی در سوگ او نشست.

علی اکبر داور ( اولین وزیر عدلیه نوین در ایران)


 

زندگی و زمانه علی‌اکبر داور

علی‌اکبر داور در سال 1264 ش در تهران متولد شد. 

 علی‌اکبر دروس مقدماتی زبان فارسی،

 عربی، حساب، تاریخ و جغرافیا را نزد معلمین خصوصی فرا گرفت. با توصیه 

یکی از درباریان مظفرالدین شاه قاجار و در سن 15 سالگی برای تحصیل 

رشته پزشکی وارد مدرسه دارالفنون تهران شد. پس از چند سال ادامه 

تحصیل، در رشته پزشکی را رها کرد و به تحصیل در علوم انسانی روی آورد. 

او در زمینه علوم، فلسفه، تاریخ، ادبیات و حقوق، مطالعات و تحصیلاتش 

را ادامه داد و پس از هشت سال از مدرسه دارالفنون فارغ‌التحصیل شد.

 در این دوره داور با زبان فرانسه هم آشنایی پیدا کرد. پس از آغاز 

نهضت مشروطیت، علی‌اکبر داور در سنین جوانی به عضویت 

حزب دموکرات درآمد و به ویژه در نشریات حزبی مطالب گوناگونی

چاپ و منتشر کرد. در سال 1289 ش به استخدام وزارت عدلیه درآمد

 و پلکان ترقی اداری را به سرعت در این وزارت خانه طی کرد. او به 

ریاست اداره اجرای احکام منصوب شد و پس از مدتی به سمت دادستان تهران

برگزیده شد. در این زمان داور فقط 25 سال سن داشت. در همان حال بار دیگر 

فعالیتش را در نشریات و روزنامه‌ها ادامه داد و عضو هیأت تحریریه روزنامه شرق شد

 که مدیریت آن بر عهده سید‌ضیاءالدین طباطبایی بود. مدت کوتاهی بعد و با یاری 

بازرگانی آذربایجانی ‌به نام حاج ابراهیم ‌آقاپناهی و جهت ادامه تحصیل راهی

 سوئیس شد و پس از حدود یازده سال موفق به دریافت دکترای حقوق از دانشگاه ژنو گردید. 

در سال 1919 که موضوع عقد قرار داد معروف وثوق‌الدوله با انگلستان بر سر زبان‌ها افتاده بود،

 داور دانشجوی دوره دکتری حقوق در ژنو هم با این قرارداد به مخالفت برخاست. 

در همان زمان «حزب ملی ایران» را در ژنو تأسیس کرد. بدین ترتیب 

نام داور بتدریج در محافل سیاسی و اجتماعی ایران بر سر زبان‌ها افتاد.

 با شنیدن خبر وقوع کودتای 1299 و ریاست‌الوزرایی سید‌ضیاءالدین طباطبایی

 که از دوستان وهمکاران سیاسی و مطبوعاتی سابق او بود،‌ داور مشتاق بازگشت

 به کشور شد. ولی هنگامی که در خرداد 1300 وارد تهران شد، اوضاع سیاسی تغییرکرده بود 

و سید‌ضیاء جای خود را در پست ‌نخست‌وزیری به میرزا احمد‌خان قوام‌‌السلطنه سپرده بود.

 اما به زودی به ملاقات رضاخان شتافته و مورد توجه او قرار گرفت. پس از مدتی کوتاه 

با دختر میرزا محسن خان مشیرالدوله، که زنی بسیار ثروتمند بود، ازدواج کرد و این خود 

عامل مهمی در پیشرفت سریع داور شد. مدت کوتاهی بعد با کمک رضاخان و عوامل 

او به عنوان نماینده ورامین وارد مجلس چهارم شد و در مدت زمانی کوتاه با گردانندگان

 و متنفذان مجلس نظیر مؤتمن‌الملک، صمصام‌السلطنه، ارباب کیخسرو،

 نصرت‌الدوله فیروز، سردار معظم خراسانی (تیمور تاش)، حکیم‌ الملک، 

بهاءالملک و مخبرالسلطنه دوستی و همکاری نزدیکی به هم رسانید.

 او بالاخص با عضویت و مشارکت در مباحث کمیسیون جنگ مجلس 

بیش از پیش نظر مساعد رضاخان را به سوی خود جلب کرد .

 از دیگر اقدامات مهم داور در این برهه تأسیس و انتشار روزنامه «مرد ‌آزاد» بود

 که از بهمن 1301 تا پایان قطعی دوران سلطنت احمد شاه منتشر می‌شد. 

از دیگر اقدامات داور که عمدتاً جهت پیشرفت مقاصد سیاسی ـ اداری

 خود صورت داد تأسیس حزب «رادیکال» بود که در مدت زمانی نه چندان

 طولانی حدود 300 تن از رجال و معاریف سیاسی، اجتماعی آن روزگار 

به عضویت آن درآمدند. در تمام دوران منتهی به نخست‌وزیری رضاخان سردار‌سپه (1302 ش) 

علی‌اکبر داور در مجلس، حزب رادیکال و نشریات وابسته به آن و در بیرون از مجلس،

 چنانکه دلخواه رضاخان بود، مخالفان و رقبای سیاسی او را مورد حمله و انتقاد قرار داد

 و در رسیدن رضاخان به نخست‌وزیری نقش چشمگیری ایفا کرد. در همان حال با

 پشتیبانی بی‌دریغ رضاخان و عوامل پرشمار او در شهربانی در انتخابات دوره پنجم مجلس

 شورای ملی از حوزه انتخابیه لار وارد مجلس شد. داور که در مجلس پنجم عضو مهم 

فراکسیون اکثریت طرفدار رضاخان بود به ویژه با تیمورتاش و نصرت‌الدوله دوستی نزدیکی

 یافت و به عنوان مثلث استوار‌ساز دولت سردار سپه اشتهار یافتند. هر چند داور همزمان

 با دوران نخست‌وزیری سردار‌سپه (و اساساً به خاطر عدم درک شرایط دقیق سیاسی 

حاکم بر کشور) گهگاه به مخالفت با رضاخان پرداخت و می‌رفت که مغضوب او شود.

 اما پس از آ‌ن که فهمید رضاخان از هیچ تلاشی جهت تثبیت موقعیت و قدرت خود 

در عرصه سیاسی کشور فروگذار نخواهد کرد (والبته با پادرمیانی و شفاعت 

تیمور تاش و نصرت‌الدوله) بار دیگر از سوی رضاخان بخشوده شد و در سلک 

یاران نزدیک او درآمد. چنانکه از منابع موجود بر می‌آید داور در روند اضمحلال 

تدریجی سلسله قاجاریه و صعود رضاخان به سریر سلطنت و حکومت نقش 

قابل توجهی ایفا کرد. داور به ویژه در جهت متقاعد ساختن نمایندگان 

مجلس برای همکاری با رضاخان و مخالفت با احمد شاه‌قاجار تلاشهای 

گسترده‌ای انجام داد. هم او بود که با کمک نصرت‌الدوله و تیمورتاش 

ماده واحده واگذاری فرماندهی کل قوای نظامی و تأمین کشور به 

رضاخان سردار سپه را از تصویب نمایندگان مجلس شورای ملی گذرانید

 که خود مقدمه تغییر سلطنت در ایران شد. بدین ترتیب و پس از مدتها 

تلاش پیگیر و توطئه‌ها و اقدامات سوئی که بر ضد سلطنت قاجارها

 و احمد‌شاه صورت می‌گرفت، نهایتاً داور نماینده مجلس پنجم آن

ماده واحدة مشهور روز نهم آبان 1304 را که مشعر به خلع قاجاریه 

و احمد شاه از سلطنت و واگذاری امور کشور به رضاخان پهلوی بود، 

شخصاًً تدوین کرد و با کمک دوستان وهمکاران خود و نیز با تمهیدات 

امنیتی ـ اطلاعاتی گسترده‌ای که صورت گرفته بود، از تصویب

 نهایی نمایندگان مجلس گذرانیدند. داور به ویژه در مخالفت با 

افرادی نظیر سید‌حسن مدرس، مصدق و دیگران که تغییر 

سلطنت در ایران را مغایر قانون اساسی دانسته و با ‌آن سخت 

مخالفت می‌کردند، در صحن علنی مجلس از هیچ تلاشی فروگذار نکرد

 و هر آنچه توانست در حمایت از طرح تغییر سلطنت از قاجاریه به پهلوی 

قصور نورزید. به دنبال آن رضاخان که از عملکرد داور در خلع قاجارها 

سخت راضی به نظر می‌رسید او را مأمور تشکیل مجلس مؤسسان کرد

 و داور چنانکه دلخواه رضاخان بود، اکثریتی تام از طرفداران رضاخان را 

در مجلس مؤسسانی که قرار بود با تغییر موادی از قانون اساسی م

وجبات خلع نهایی و انتصاب رضاخان و سلسله پهلوی به سلطنت ایران

 را مقرر دارد، گردآورد و بدین ترتیب در تأسیس سلسله پهلوی نقش قاطع

 و درجه اولی ایفا کرد. او با ‌آغاز سلطنت رضاشاه و در کابینه فروغی به وزارت 

فوائد عامه و تجارت منصوب شد. مدت کوتاهی بعد و با اعمال نفوذ عوامل

 رضاشاه داور بار دیگر از حوزه انتخابیه لار وارد مجلس شورای ملی 

دوره ششم شد و به ویژه در مخالفت با آیت‌الله سید‌حسن مدرس

 نامدارترین نماینده دوره ششم از هیچ تلاشی باز نایستاد. اما مهمترین

سمت داور در واپسین ماههای سال 1305 انتصاب به مقام وزارت عدلیه 

در کابینه میرزا حسن‌خان مستوفی‌الممالک بود.داور به سرعت در تشکیلات اداری،

 مدیریتی و قضایی وزارت عدلیه تغییراتی جدی و ساختاری ایجاد کرد و با اختیارات 

تامی که از دولت وحکومت کسب کرد و حمایتی که رضا شاه به طور پیدا و پنهان

 از اقدامات او می‌کرد، بر آن شد که وزارت عدلیه را در راستای خواسته رضاشاه 

ترمیم و تغییر دهد. داور به ویژه در تشکیلات قضایی تغییرات گسترده‌ای 

ایجاد کرد و با انتصاب و انتخاب قضات دلخواه و تغییر و جابجایی پست‌‌های

 قضایی و تغییراتی که در رتبه و جایگاه قضات مورد نظر داده افراد پرشماری

 از طرفداران و حامیان سیاست‌های رضا شاه را وارد دستگاه قضایی و وزارت عدلیه کرد.

 بدین ترتیب و طی سالهای وزارت عدلیه داور، تشکیلات قضایی کشور به شرح 

زیر تجدید ساختار شد: دیوان عالی تمیز، ‌محاکم استنیاف، پارکه استیناف،

 دیوان عالی جزای عمال دولت، پارکه دیوان عالی جزا، محکمه ابتدایی، 

دوایر استنطاق، محکمه تجارت، محاضر شرع، امنای محاکم صلح محدود، 

امنای محاکم صلح‌ نواحی، تشکیلات ولایات، سازمان ثبت اسناد و املاک کشور، 

دفاتر ازدواج و دفاتر اسناد رسمی و مدرسه عالی حقوق و تشکیلات کلاس قضایی. 

در همان حال داور در حیطه فعالیت وکلای دادگستری هم محدودیت‌های گسترده‌ای ایجاد کرد 

و به نوعی آنها را تحت سلطه دولت و وزارت عدلیه درآورد.

زندگی نامه دکتر عبدالحسین علی آبادی( دادستان کل کشور در دوره پهلوی دوم)

 












     دکتر عبدالحسین علی آبادی از اساتید و دانشمندان درجه اول علم حقوق در ایران است. او در 1277 در تهران متولد شد. پس از فراگرفتن مقدمات زبان و ادبیات فارسى و علم حقوق، براى ادامه‏ى تحصیل به روسیه رفت و از دانشگاه مسکو درجه‏ى دکترا در حقوق جزا گرفت. سپس عازم فرانسه شد و از دانشگاه پاریس نیز درجه‏ى دکترا در حقوق مدنى دریافت کرد. بعد از مراجعت به ایران، کار خود را از دادگسترى آغاز کرد. سالها ریاست اداره فنى و ریاست اداره حقوقى با او بود و مدتى نیز مستشار و رئیس شعبه تمیز شد. در 1330 هنگام خلع ید از شرکت سابق نفت، عضو هیئت مدیره خلع ‏ید بود. دکتر على‏ آبادى سرانجام به دادستانى کل کشور منصوب گردید و قریب ده سال در آن سمت باقى ماند تا اینکه در 75 سالگى بازنشسته شد. وى استاد دانشگاه تهران و صاحب تالیفات متعددى در علم حقوق مخصوصا حقوق جزا و حقوق جنائى می باشد. سالها در دانشکده‏ ى حقوق تهران و دانشکده‏ى پلیس و دانشگاه ملى و دبیرستان دارائى تدریس می نمود.

دکتر عبدالحسین على‏ آبادى بحق استاد و حقوقدان بود. در کار قضا بی نهایت دقیق و باحوصله و بی طرف بود. در زمان دادستانى کشور خیلى خوب کار کرد و جلوى بسیارى از تعدیات و قانون‏شکنیها را گرفت. اساسا وزراى دادگسترى را تحویل نمی گرفت. دائما در حال مطالعه و قرائت پرونده‏ها در روز و شب بود. چون همسرى انتخاب ننموده و تنها زندگى مى‏کرد، بیشتر علاقه‏ى او بر محور شغلش قرار داشت. از مال دنیا بهره‏اى نبرد. در نهایت صرفه‏جوئى زندگى می ‏کرد. وى جثه ‏اى کوچک و لاغر داشت. برادر وى محمد سرورى مدتها رئیس دیوان عالى کشور بود. در 1366 در تهران درگذشت. در روزهاى پایانى سلطنت محمدرضاشاه به عضویت شوراى سلطنت تعیین گردید.
(تو 1281 ش)، نویسنده و استاد دانشگاه. در تهران به دنیا آمد. پس از تحصیلات ابتدایى و متوسطه وارد مدرسه‏ى علوم سیاسى شد. بعد از پایان تحصیلات خود در آن مدرسه با اولین دسته‏ى دانشجویان اعزامى به خارج به فرانسه رفت و موفق به اخذ لیسانس در رشته‏ى حقوق خصوصى و اقتصاد شد. پس از آن به تحصیل فلسفه پرداخت. سپس به انگلستان مسافرت کرد و در دانشگاه لندن به فراگیرى زبان و ادبیات انگلیسى پرداخت و به ایران مراجعت کرد و در دانشکده‏ى حقوق و دبیرستان دارایى به تدریس اشتغال ورزید. بعد در وزارت دادگسترى به سمت مشاور عالى قضایى اشتغال یافت. اثر وى: «حقوق جنایى»

عبدالحسین علی آبادی، مردی که وقف عدالت قضایی شد
زنده یاد  دکترعبدالحسین علی آبادی، یکی از اساتید معروف و ماندگار حقوق جزا در ایران است. همچنین وی از جمله چهره‌های  شاخص قضایی است که به عدالت و صداقت و درستکاری شهرت داشت.  علی آبادی پس از تحصیلات ابتدایی و متوسطه وارد مدرسه «عالی حقوق و علوم سیاسی» شد.  سال 1302 برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و علاوه بر دکترای حقوق، دکترای فلسفه را نیز اخذ کرد. بعد از بازگشت به ایران، ضمن اشتغال به کار قضا، به تدریس حقوق جزا در دانشگاه نیز پرداخت. علی آبادی یکی از اساتید معروف حقوق جزاست که تالیفات زیادی در این زمینه دارد اما کتاب سه جلدی «حقوق جنایی» به عنوان مهم‌ترین اثر وی همچنان مورد استفاده دانشجویان و اساتید حقوق جزا قرار می‌گیرد. البته باید گفت که علاوه بر حقوق جزا که تخصص اصلی ایشان بود در سایر گرایشات حقوقی نیز صاحب نظر بودند. زیرا سال‌ها  تجربه، مطالعه، تحقیق و تدریس موجب شد که در زمینه آیین دادرسی مدنی و آیین دادرسی کیفری و حقوق بین الملل، حقوق مدنی(به‌ویژه در مسائل ارث)، تسلط لازم و کافی را داشته باشند. او از جمله قضاتی بود که علاوه بر سواد حقوقی، به عدالت و درستکاری شهرت داشت.در امور قضایی به شدت دقیق، با حوصله و بی طرف بود. علاقه عجیبی به مشاغل قضایی داشت و آن را محور زندگی خود قرار داده بود. شب و روزش را در حال مطالعه پرونده‌ها  و بررسی ادله  می‌گذراند. 
 از مال دنیا بهره‌ای نداشت و  در اواخر عمر به دلیل فقدان فرزند، خانه خود را فروخت و برای همسرش خانه‌ای کوچک‌تر خریداری کرد. باقی مانده‌ آن را نیز صرف امور خیریه کرد. گفته می‌شود این مبلغ را به حسینیه ارشاد که خود به همراه محمد همایون و ناصر میناچی از بانیان و حامیان اصلی آن بوده است هدیه کرده است. 
عبدالحسین برادری به نام محمد داشت که البته نام خانوادگی آنها با هم متفاوت بود. جالب است که این دو برادر نزدیک به ده سال، به طور همزمان مسئولیت‌های ریاست دیوان عالی کشور و دادستانی کل کشوررا  بر عهده داشتند. محمد که برادر ارشد عبدالحسین بود چندین بار پیشنهاد نخست وزیری محمدرضا شاه پهلوی را رد کرد. علی آبادی در نهضت ملی شدن نفت جزو «هیأت خلع ید» بود. علی آبادی از علاقه‌مندان مرحوم دکتر مصدق بود و تا آخر عمر بدون هیچ ترسی به او وفادار ماند. مشهور است که وی هیچگاه عکس مرحوم مصدق را از روی دیوار خانه اش برنداشت. حتی پس از کودتای 28 مرداد که مصدق در حصر خانگی بود  و آوردن نام او کار هر کسی نبود وی آشکارا از مصدق حمایت می‌کرد.
در دوران بعد از انقلاب نیز همین رویه را ادامه داد.علی آبادی مردی عادل و باتقوا بود و کمتر کسی پیدا می‌شد که عدالت وی را انکار کند. او در روزهای پایانی حکومت پهلوی به اصرار شهید مرتضی مطهری، عضویت شورای سلطنت را می‌پذیرد. همین امر موجب بازداشت وی بعد از انقلاب اسلامی‌شد. البته در نهایت با وساطت شهید مطهری آزاد می‌شود. ظاهرا بعد از انقلاب هم در دیوان عالی کشور همکاری و کمک دهی‌های فراوانی داشته است. او تمام عمر و زندگی خود را وقف اجرای عدالت قضایی کرد و باوجود نهایت دقت و وسواس، همیشه از خداوند برای امکان خطاهایی که در این کسوت وجود داشت طلب مغفرت و بخشش داشت.  عبدالحسین علی آبادی روز ششم آبان 1368 در تهران فوت کرد. پیکرش در امامزاده عبدا... شهر ری به خاک سپرده شد.
 
 خاطره ی دیداری است که دکتر کاتوزیان با دکتر عبدالحسین علی آبادی (دادستان سابق کل کشور در سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی) داشته اند که عینا نقل می شود:

"روزی به عیادت مرحوم دکتر عبدالحسین علی آبادی استاد فقید دانشکده حقوق و علوم سیاسی که مدتها دادستان کل کشور بود و به من نیز مرحمتی پدرانه داشت رفته بودم.  او در بستر بیماری بود؛ بستری که دیگر از آن برنخاست. با دیدن من و یکی از دوستان به زحمت در جای خود نشست و با ملاحظه ی یکی از آخرین نوشته هایم که به همراه داشتم برق شادی را در چشمان بی فروغش خواندم. پیر فرزانه و دانشمند، در همان وضع بیماری نیز از این که می دید نسل بعد از او دنباله کار رها نکرده است و شعله ی عشق به عدالت هنوز هم جرقه هایی دارد خوشحال و راضی بود. از هر دری سخن رفت تا نوبت به لزوم تقوای قاضی و ترس از عدل الهی رسید. ناگهان مردی که به عدالتخواهی شهره بود چهره در هم کرد. ما از حسن شهرت و توفیق ایشان می گفتیم و او می کوشید قطره ی اشکی را که همچون مروارید غلطان بر گوشه ی چشمانش می درخشید و حکایت از دلی گرم می کرد در سایه ی لبخندی عارفانه پنهان سازد. سرانجام با لحنی آرام و در پناه همان لبخند حزن آلود گفت:

«مدتها پیش در پرونده ای که دادگاه جنایی حکم به اعدام داده بود و برای رسیدگی تمییزی در دیوان عالی مطرح می شد بر مبنای شواهد ظاهری درخواست ابرام حکم را کرده ام و بیم آن دارم که تمام حقیقت را ندیده باشم و خطای من به هدر رفتن خون بی گناهی کمک کرده باشد.»

....در همان حال که او از امکان خطای خود سخن می گفت ذهن من بی اختیار متوجه نمونه های مخالف شد. آنان که با بضاعت اندک خود و بی آنکه اطلاعی درخور از دادرسی و قضاء و دانش حقوق داشته باشند با غرور تکیه بر مسند قضاء می زنند و با خونسردی و تهور کامل حکم می رانند، چنان که گویی بر میراث غصب شده ی خود سلطه یافته اند.

با خود می گفتم: در این جهان پرغوغا و گونه گون نه تنها میان «آنچه هست» و «آنچه باید باشد» فاصله ی عمیق است تفاوت وجدان ها نیز مثال زدنی و عبرت آموز است: این یکی، پس از سالیان دراز تجربه و تحقیق و با داشتن عالی ترین مدارک تحصیلی از دانشگاههای معتبر دنیا و با آن همه کنجکاوی و احتیاط از تقاضای ابرام حکمی که دیگری داده و مقام دیگری هم باید آن را ابرام یا نقض کند نگران است؛ و آن یکی، همچون والیان خودکامه حکم می راند و اعتنایی هم به قوانین و آثار حکم خود بر خون و مال و عرض مردم ندارد. این یکی، می کوشد تا موازین حقوقی و شرعی را رعایت کند و خود را مسئول و مرعوب می بیند و آن یکی، دانش حقوق را به سخره می گیرد و مست و مغرور است. این یکی، مظهری از فروتنی و وقار است و آن یکی، تندیسی از کبر و نخوت. این یکی، پاسخگوی همه ی ایرادها و دفاع های اصحاب دعوا است و آن یکی، خود را بی نیاز از استدلال می بیند و همگان را به اطاعت می خواند...غافل از آنکه «جرس فریاد می دارد که بربندید محمل ها»

این دو نمونه ی متضاد، همچون فرشته و اهریمن، همیشه روبروی یکدیگر بوده اند. ولی، آرزوی همه این است که لشکر ظلم و پلیدی به زوال و رسوایی گراید و داستانِ راستان، نمونه و راهنما و سرمشق آیندگان قرار گیرد. عاشقان عدالت، همچون شجره ی طیبه، ریشه در علم و تقوی دارند و شاخه بر سر کاروانیان، سکه های قلب را رسوا و بیرنگ می کنند و به پارسایان دلگرمی و صبر می بخشند."

 

زندگینامه مرحوم استاد دکتر ناصر کاتوزیان (پدر علم حقوق ایران)

ناصر کاتوزیان کیست؟

متولد: ۱۳۱۰. تهران

۱.دوران تحصیلی:

 «ناصر کاتوزیان» درکوچه در دار درخیابان رى به دنیا آمده است.خاندان کاتوزیان ازخانواده هاى کهن تهران است. نام خانوادگى اصلى آنها تهرانى بوده است که درزمان رضاشاه وقتى مجبور به دریافت شناسنامه مى شوند به دلیل علاقه به زبان اصیل پارسى، لغت «کاتوزیان» را از شاهنامه براى نام خانوادگى خویش اقتباس مى کنند و کاتوزیان به معناى پارسایان است."کاتوزیان گروهى بودند که تقریباً روحانیون دربار ساسانى را تشکیل مى دادند و درواقع طبقه باسواد زمانه خود بودند و از نفوذ فراوانى برخوردار بودند و چون خانواده ما خانواده اى روحانى بود. حتى عموى من قبلاً روحانى بود و بعدها به اجبار دربار عمامه ازسر برمى گیرند "دوران ابتدایى اش را در دبستان اقبال دوران دبیرستان را در دبیرستان علمیه طى مى کند . دکتر کاتوزیان با کلاس پنجم نظام قدیم رشته ادبی را دنبال و در همان رشته ادبى در ایران شاگرد اول مى شود و موفق به دریافت مدال درجه ۲علمى براى اولین بار در ایران مى شود. همین دریافت مدال مشوق او مى شود براى ادامه تحصیل.

او با انتخاب رشته حقوق تحصیلات خود را در دانشگاه ادامه مى دهد و در این رشته موفق به کسب مدال درجه یک علمى این رشته مى شود. با فوت پدر در سال دوم دانشگاه ضربه بزرگى به دکتر کاتوزیان وارد مى شود و این ضربه باعث مى شود تا او از رفتن به وزارت امورخارجه پشیمان شود و رشته قضا را انتخاب کند. پس از اتمام لیسانس حقوق از سال ۱۳۳۴ تا ۱۳۴۵ در دادگسترى روزگار مى گذراند تا جایى که حتى به ریاست دادگاه اراک و مستشار دادگاه استان و معاون ادارى و حقوقى هم مى رسد، اما داشتن روحیه تحقیق و پژوهش از یک طرف و عشق و علاقه او به تدریس و همچنین مخالف خوانى هایش با دستگاه پهلوی از طرف دیگر سبب شد تا کنج خلوت تحقیق و تفحص را به دنیاى پراضطراب و جنجال دادگسترى ترجیح دهد و به دنیاى علم و آرامش نقل مکان کند

او در رشته حقوق در مقاطع مختلف تا دکترا همواره با عنوان شاگرد اولى فارغ التحصیل مى شود و رساله اش را در سال ۱۳۳۹ باعنوان «وصیت» به پایان مى رساند . پس از اتمام دوران دانشکده حقوق در مقطع لیسانس از سال ۱۳۳۴ تا ۱۳۴۵ در دادگسترى روزگار مى گذراند و مشاغل مختلفى را تجربه مى کرد تا جایى که حتى به ریاست دادگاه اراک و مستشار دادگاه استان و معاون ادارى و حقوقى هم مى رسد، اما داشتن روحیه تحقیق و پژوهش از یک طرف و عشق و علاقه او به تدریس و همچنین مخالف خوانى هایش با دستگاه حاکم از طرف دیگر سبب شد تا کنج خلوت تحقیق و تفحص را به دنیاى پراضطراب و جنجال دادگسترى ترجیح دهد و به دنیاى علم و آرامش نقل مکان کند.

 

۲.سفرعلمی به خارج کشور:

او به دفعات متعدد به کشورهاى فرانسه و انگلیس و آمریکا سفر مى کندو در آنجا غور و تفحص علمی بسیار مى کند. با این حال علاقه وافر او به فقه باعث مى شود تا مطالعات فراوانى را در این زمینه داشته باشد. همین امر باعث مى شود تا زبان عربى را به همان اندازه بداند که در زبان فرانسوى و انگلیسى متبحر شده بود.

در سال ۱۳۳۲ اولین مقاله استاد در مجله کانون وکلاى آن زمان به چاپ مى رسد و سلسله مقالاتش در این باره ادامه پیدا مى کند تا اولین کتاب او تحت عنوان<<وصیت >>همزمان با اتمام دوره دکترى به چاپ برسد. دکتر ناصرکاتوزیان اولین دانشجوى ایرانى است که موفق به اخذ مدرک دکتراى حقوق در ایران و دانشگاه تهران شده است. او در سال ۱۳۳۳ در سن ۲۳سالگى ازدواج مى کند که حاصل آن دو فرزند پسر است که یکى از آنها دکتراى روانشناسى بالینى دارد و در حال حاضر مقیم آمریکا است و دیگرى مهندس الکترونیک است و در همان دیار زندگى مى کند.

 

۳.آثارتالیفی وکتابهای ایشان:

دکتر ناصر کاتوزیان ۴۳ جلد اثر تألیفى و تحقیقى دارد که برخى از آنها به ۹۰۰صفحه مى رسد مهمترین آنها عبارتند از: ۱ ـ عدالت قضایى (۲جلد) که مجموعه آرایى است که او در دوران قضاوتش جمع آورى کرده. ۲ ـ گامى بسوى عدالت (۲جلد) توصیفى از زندگى خود استاد است که تمام زندگى اش را گامى به سوى عدالت مى داند. این ۲کتاب شامل بیش از ۴۰مقاله اى است که او در مورد حقوق اساسى نوشته است. ۳ ـ مقدمه علم حقوق که هنوز در دانشگاههاى مختلف تدریس مى شود و بیش از چهل بار تجدید چاپ شده است. ۴ ـ فلسفه حقوق (۳جلد) گل سرسبد کتابهاى دکتر کاتوزیان. او این ۳جلد کتاب را بیش از همه آثارش دوست دارد. ۵ ـ حقوق مدنى: دکتر کاتوزیان بیش از ۲۰جلد کتاب درباب موارد مختلف حقوق مدنى از جمله خانواده، تعهدات، قراردادها، مسؤولیت هاى مدنى، ارث و وصیت و نوشته است. ۶ ـ نظریه عمومى حقوق ۷ ـ کلیات حقوق ۸ ـ آزادى اندیشه و بیان: دکتر کاتوزیان این کتاب را به سفارش سازمان ملل متحد در مورد آزادى اندیشه و بیان در ایرانانجام داده است. درتدوین اولین قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران نیز نفش داشته است

 

۴.توصیه های دکتر کاتوزیان:

 

۱-جمله اى کوتاه، پرمغز و ماندنى. حکایت آینه و جوان و پیر و خشت خام. «به جوانها مى گویم اگر از چیزى عصبانى هستید مراقب باشید، میراث گرانبهاى چندین و چندساله پدرانتان را از روى عصبانیت به زمین نزنید...» که منظور فقه وحقوق اسلامی است.و این تمام پختگى و حوصله پیرمردى سفیدموى و مرتب را نشان مى دهد که شمرده شمرده سخن مى گوید و هیچ عجله اى براى گفتن ندارد. دکتر ناصر کاتوزیان حالا درآستانه ۷۳سالگى است. با آنکه جدى است اما مهربانى و شفقت در چشمانش موج مى زند. متین، صبور، مؤدب و خوش سخن و البته آراسته

آیا او به آرزویش رسیده؟ در جواب این پاسخ چیزى جز لبخند از دکتر ناصر کاتوزیان نخواهید شنید. او رسیدن به آرزو را به مثابه توقف مى داند. مى گوید «وقتى میکل آنژ مجسمه «پتیا» را ساخت و در کلیسا خیلى مورد توجه قرار گرفت، خودش گریه مى کرد. وقتى از او پرسیدن چرا گریه مى کنى؟ گفت: براى اینکه این پایان کار من است. چون از این کار خوشم آمده.» و این گفته کاتوزیان نشان دهنده تلاش او براى نگه داشتن روحیه نارضایتى از خود و طلبگى است.

 

۲بزرگترین معضل نظام حقوقى ما چیست؟

 خیلى از حقوقدانها کارایى خود را از دست داده اند؟ دکتر کاتوزیان فراموش شدن جامعه از سوى حقوقدانان را عامل عمده نقصان مى داند و مى گوید «آنها فکر مى کنند همه چیز در قانون باید گفته شود و منبعث از قانون است، درحالى که حقوق غیر از قانون است. قانون بخشى از حقوق رسمى است که توسط قوه مقننه و مجریه وضع مى شود، ولى این اندیشه ها هستند و جامعه و سازمانهاى اجتماعى که حقوق را مى سازد و زمینه هاى اصلى اش را فراهم مى کند

 

۳. دلیل عقب ماندگى ما از کاروان تمدن :

 دکتر کاتوزیان دو دلیل را علت عقب ماندگى ما از کاروان تمدن و چسبندگى بیش از اندازه مان به قانون مى داند.

اول) عجز از شناخت معنای واقعی فقه: حقوق ما نتوانسته است معناى واقعى فقه را بشناسد و همین ضعف عمده به قوانین ما سرایت کرده است و فکر مى کنیم همه چیز باید در قانون باشد و همه چیز را قانون به ما بگوید. در واقع ما فراموش کرده ایم که عرف و عادت و هنجارهاى اجتماعى و نیازهاى آن نیاز مبرم به مراجعه ما به قوانین فقهى و بررسى دوباره آنها دارد. ضمن آنکه این عوامل خود نیازهایى را به وجود مى آورد که این نیازها موجب به وجود آمدن قواعدى مى شود که حتى دولتها را مجبور به وضع قانونى آنها مى کند. او در این باره مى گوید «درست است که دولتها مقتدر هستند.اما این اقتدار کاملاً ظاهریست و دولت از اطراف تحت فشارهاى متعدد اجتماعى است که بخش عمده اى از آنها منبعث از نیازهاى اقتصادى و حتى سنتها واخلاق و مذهب است و این ها در واقع در حال مبارزه با یکدیگرند. قانونى که وضع مى شود نتیجه پیروزى یکى از این فشارها بر سایر نیروها است. ما فراموش کرده ایم که قوه قضاییه مى تواند در قلمرو قوانین و تفسیر آنها خود کارگزار باشد.» در واقع از نظر دکتر کاتوزیان دلیل اول عقب ماندگى نظام حقوقى ما از نیازهاى امروز سنت گرایى شدید است که در ما وجود دارد و اجازه خلاقیت و تصمیم گیرى نمى دهد.

دوم )تقلید کورکورانه ازغرب و عقب ماندگى: «ما از نظر نظام ادارى و حقوقى خیلى تحت تأثیر نظام حقوقى فرانسه قرار گرفتیم. آنها براى حقوق مدنى بعد از ناپلئون همین ارزش و تقدس را قائل بودند ولى حالا این طور نیست و آنها از این حیث خود را نو و مدرن کرده اند و ما همچنان و همان سر کلاه آى با کلاه مانده ایم.» او معتقد است «حقوقدانان حتماً باید با این شیوه هاى کهنه و منسوخ مبارزه کنند و نداى عدالت و نداى وجدان و آن عرفان حقوقى را که به هرکسى که حقوقدان هم نیست اما وقتى یک قضیه حقوقى پیش او مطرح مى شود مى تواند تشخیص دهد که عدالت کدام طرف است را بیشتر مد نظر قرار دهند و به آن توجه بیشترى بکنند

 

۴. فلسفه وهدف علم حقوق چیست؟

دکتر کاتوزیان مى گوید: «هدف حقوق و تمام زیر و بم آن اجراى کامل عدالت و مصونیت جامعه از ظلم و بى عدالتى است.» او علت اصلى ماجراى مشروطیت را هم در همین نکته مى بیند و مى گوید : «عموى من یکى از سران اصلى مشروطیت بود و از او یادداشتهاى متعددى به دست من رسیده که آن را در کتابى تحت عنوان «برداشتهایى راجع به تاریخ مشروطیت» به چاپ رسانده ام. در آنجا در مقدمه اش نوشته ام که انقلاب مشروطیت در واقع قیامى براى دموکراسى خواهى نبوده است بلکه حکومت عادل مى خواسته اند و عدالتخانه.» او علت اصلی قیام مشروطیت را آراى متضاد قضات آن و فساد شدیدى که در دستگاه قضاى آن دوران رخنه کرده بود مى داند.